من و قلم



گاهی باید فرار کرد. به نا کجا آبادی که تنها تو باشی و دگر هیچ. جایی که به یاد نیاوری که بودی و چه شدی و چه کسی دل شکسته ات کرد. جایی که هیچ نباشد. کسی نباشد که با یک سوال ساده از او چه خبر، او چه کرد، کجا رفت و تو چرا تک ماندی رسوایت کند. جایی که در پی پیدا کردن هیچ نشانی از او نباشی و.

 

درست وقتی فکر می کنی همه چیز داره خوب پیش می ره مثل صاعقه می زنه و زندگیت رو به هم می ریزه، خودش میاد، به یه عالم غم و غصه تنهات می ذاره و می ره. حالا برای فرار از این بیداری باید به خواب پناه ببری، و اگه خواب باهات یاری کنه و توی رویاهات هم مثل یه کابوس سرک نکشه می تونی چند ساعتی درگیر نباشی و فقط بخوابی. دیگه نیازی نیست جواب پس بدی، به مردم، دوستات، خانواده. که چی شد؟ چرا رفت؟ خبری ازش نشد؟ و بدتر از اون نخوای به دلت جواب بدی که واقعا گلایه های زیادی ازت داره. همین طور احساسات. احساسی که دل تنگه. احساسی که داره پر می کشه تا یک بار دیگه با اون بودن رو تجربه کنه ولی نباید بیدار موند. بیداری بدجوری به یادت میاره که چطور رفت و چطور تنها شدی. این درست وقتی اتفاق می افته که بدجوری از همه چیز و همه کس بریدی، علم ثابت کرده کسایی که به خواب زیاد علاقه نشون می دن چیزی واسه فرار کردن دارن. من نمی خوام نصیحت کنم و بگم نه. امید به زندگی خوبه و پاشید و خوش بگذرونید و فلان و بمان. آقا جان. هر چیزی یه پروسه ی طبیعی داره و کسایی که از لحاظ احساسی آزار دیدن باید این دوره رو بگذرونن. دوره ی دردناکی که همه چیز و هیچ چیزت با هم یکیه، یعنی به جایی می رسی که به جز یک نفر هیچ چیز دیگه ایی واست مهم نیست. و باید این رو بدونی که نمی شه ازش فرار کرد. نمی شه خودت رو سرگرم کنی که اون از یادت بره. برو مهمونی، برو دوره همی، با دوستات خوش بگذرون. هر کاری می خوای بکنی ولی یه سوراخی توی قلبت درست شده که هیچ جوره و با هیچ چیز نمی شه پرش کرد. تنها یک جور می شه این دوران رو رد کرد. بگذرونیدش! برای مرده ها عزا داری کنید. چه مرده های جسمی چه روحی، ناراحتی؟ گریه کن. غصه بخور، بهش فکر کن، به یادش بیار ولی در سخت ترین شرایط هم به یاد داشته باش این نیز بگذرد. میل به خواب زیاد، اشتهای کم، کم صحبت شدن، گریه کردن، بی حوصله بودن، تمایل به تنهایی. همه و همه یک پروسه ی طبیعی توی شکست عشقی هست که باید طی بشه وگرنه بغض تا همیشه می مونه. حالا هی خودت رو گول بزن و سر خودت رو گرم کن. شب ها که تنها می شی چی؟ وقتی چشم هات رو می بندی و جز خودت و مغزت و دلت کسی دیگه نیست چی؟ اون موقع چطور می خوای سرت رو گرم کنی؟ روند شکست عشقی باید طی بشه. برای از دست رفته ها عزاداری کنید ولی بدونید که پایان این شب سیه سپید است! و واقعا هم همین طوره. بالاخره یه روزی تموم می شه. اگر ازش فرار نکنی و با دردش رو به رو بشی از بین می ره. با ترس ها باید رو به رو شد. توی چشم هاش نگاه کن و باهاش بجنگ. اولش همنشینش شو و بذار توی وجودت ناراحتی رخنه کنه ولی کم کم بار و بندلیش رو ببند و بندازش بیرون. و در آخر این رو به یاد داشته باش که تهش خودت برای خودت می مونی و هیچ چیز ارزش این رو نداره که خودت رو ناراحت کنی و عمرت رو تلف کنی. روز هایی که از دست میره دیگه هیچ وقت بر نمی گرده. کلام آخر. طرفدار خواب باش تا وقتی بهش نیاز داری. ولی بدون تمام واقعه های بزرگ، اختراعات، بشر دوستی ها، کمالات، همه و همه توی بیداری حاصل می شن نه خواب.


به هر دلیلی که هست ازش جدا می شی، در واقع این خواسته ی تو نیست. اونه که با رفتارش این جدایی ها رو رقم می زنه ولی. به هر حال اون کسی که تهش باخته تو هستی. 

روز اول می گذره، روز دوم، سوم. و چشم باز می کنی می بینی یک ماه از اون روز گذشته ولی تا کسی بهت می گه هنوز تو فکرشی یا نه می گی نه. الان دقیقا بیست و هفت روزه که بهش فکر نکردم! و این یعنی بیست و هفت روز مردم و زنده شدم تا تونستم روز ها و شب هام رو بگذرونم و حالا اینا به کنار. یه دفعه بعد از این مدت به سرش می زنه که دوباره برگرده. نه حالا به معنای اون رابطه ی گذشته. مثلا یهو دلش واسه خاطرات تو تنگ می شه و یه پیامی هم بهت می ده. و اون موقع ست که بیست و هفت روزی که بدون اون گذروندی پوچ می شه و به هوا می ره. یعنی می خوام بگم تمام زجری که کشیدی دوباره از روز اول قراره تکرار بشه. اون دوباره رهات می کنه و می ره و تو دوباره باید بیست و هفت روز بشماری. به راستی برای فراموش کردنش چند تا بیست و هفت روز نیازه؟

ولی. یه چیزی هست که ما نمی دونیم. قدرت ذهن آدم ها یه چیز خیلی خفنیه. یعنی تنها کسی که می تونه ما رو از این درگیری نجات بده خود ما هستیم. به نظر من فرصت دوباره دادن بد نیست ولی فرصت دوباره و دوباره و دوباره دادن بده. یعنی یک بار به خاطر دل خودت هم که شده اجازه بده دوباره برگرده و سعی کنه که بهتر بشه ولی اگه باز هم نتونست این بار تو راه برگشت رو به روش ببند. اگه همیشه ته دلت به برگشتش امید داشته باشی هیچ وقت نمی تونی فراموشش کنی. باید توی یک لحظه بخوای که تموم بشه و تمومش کنی. زندگی آدم ها طویله نیست که همین طوری سرت رو بندازی بری و هر وقت دلت خواست برگردی. واقعا این تو هستی که نباید اجازه بدی که اون برای تو تصمیم بگیره. این که هر وقت خواست بره و هر وقت خواست بیاد. این نشانه ی ضعفه. ولی از خودت بدت نیاد، از خودت متنفر نشو. چون این یعنی داشتن احساس، یعنی تو آدمی و احساس داری. اون کسی که این کار رو می کنه باید بدونه که هر کاری که می کنیم در نهایت به خودمون بر می گرده.

تهش. فقط خودتی که می تونی به خودت کمک کنی. تنها کسی که تا ابد مسئولیتش به عهده ی توست و باید هواش رو داشته باشی خودتی. خودت رو بیشتر از هر کسی دوست داشته باش.


همیشه دوست داشتم واسه چیز هایی که دوست دارم بجنگم. همین طور واسه کسایی که دوست دارم. خیلی جنگیدم. ولی. انگار داشتم با خودم می جنگیدم. چرا خودم رو دوست نداشتم؟ چرا برای خودم نجنگیدم؟ چرا به جای این که بخوام به خاطر اونا با خودم مبارزه کنم به خاطر خودم با اونا مبارزه نکردم؟ چرا خودم رو بیشتر از کسی دوست نداشتم که رهام کرد؟ چرا بیشتر به فکر خودم نبودم؟ اگر من که خود منم به فکر دل بیچاره ام نباشم و به فکر سلامت روحیم نباشم چطور انتظار دارم کسی دیگه به فکرم باشه؟

و از این جا به بعد می خوام واسه خودم بجنگم. واسه دوست داشتن خودم. تهش مگه فقط من نمی مونم و من؟ 

یه چیزی هست، یه احساسی هست که اذیت می کنه. حس جدایی و پس زده شدن، حس تنهایی، این که همیشه دوست داری در کنار خودت تصورش کنی. 

مثلا الان فکر می کنی اوکی من می ذارمش کنار، می خوام بهترین خودم باشم، می خوام تلاش کنم خوب باشم، تا روزی که برگشت ببینه که من چقدر عوض شدم و دیگه نمی خوامش. و این فکر. این فکر خودش مخرب ترین فکر دنیاست. همین فکره که تو رو از زندگی عقب نگه می داره. چون منتظر می مونی. و این انتظار خودش توقع میاره. توقع داری یه روزی برگرده و تو ردش کنی. تویی که چندین ماه صبر کردی، تلاش کردی که عوض بشی، ایا وقتی برگشت می تونی پسش بزنی؟ و وقتی دوباره به دستت آورد چی میشه؟ هیچی. دوباره از اول. دوباره همه ی اون داستان ها رو باهاش داری. 

پس دست از انتظار بکش. اصلا نخواه که برگرده. تهش هم من می دونم و هم خودت خوب می دونی که همه ی رفته ها بر می گردن، ولی وقتی که دیگه دیره. پس تو انتظار برگشتش رو نکش. چون این طوری فراموشش نمی کنی. این طوری فقط احساس دلتنگیت، احساس عشقت، همه و همه اش دایورت می شه روی انتظار از یک انتقامی که تهش انتقام از اون نیست. از خودته.

منتظر نباش، انتظار روزی رو نکش که خودت رو ثابت کنی. تو نیازی به ثابت شدن نداری، تو همین که تونستی بین این همه آدم فقط یک آدم رو دوست داشته باشی و متعهد باشی یعنی ثابت شده هستی. اونی که مشکل داره تو نیستی. پس خودت رو دوست داشته باشه. بیشتر از هر کسی. 

زدن این حرف ها خیلی راحت تر از عمل کردن بهشه. می دونم و می فهمم، چون مخاطب این حرف ها در اصل خود من هستم.

پس با هم تلاش کنیم. تلاش برای رهایی بخشیدن به روح خودمون. بسه هر چقدر بیچاره رو زندانی کردیم و بهش گفتیم دوست داشته باش، منتظر باش، ازار ببین. چرا باید احساست به خاطر کسی که لایق نیست از بین بره؟ چرا باید جوونیت و روز هات از بین بره؟ 

تو. لایق این هستی؟


خرید گیفت کارت راهی جهت دسترسی به امکانات پولی شرکت های بزرگی چون اپل، گوگل پلی، اسکایپ، مایکروسافت، استیم، آمازون و.

 

گیفت کارت در واقع یک کارت اعتباری است که توسط شرکت های خاص، کمپانی ها یا بانک ها صادر میشود و برای خرید از فروشگاه های خاص یا کسب و کارهای آنلاین مورد استفاده قرار میگیرد.

در ایران هر گیفت کارت فقط در فروشگاه مختص به خود قابل استفاده است. فروشگاه گیفت کارت سل فقط  گیفت کارت هایی را عرضه میکند که ایرانیان قادر به استفاده از خدمات آنلاین آنها باشند.

اما در خارج از کشور گیفت کارت ها فقط مختص خدمات آنلاین نیستند و افراد میتوانند به صورت حضوری در بعضی از کافی شاپ ها، سینماها و حتی بعضی از لباس فروشی ها با استفاده از گیفت کارت ها خرید خود را انجام دهند.

فروشگاه گیفت کارت سل یک مرجع مطمئن برای خرید گیفت کارت است که شما عزیزان میتوانید با توجه به نیاز خود درهرمبلغی گیفت کارت مورد نظرتان را خریداری نموده و کد گیفت کارت که حاوی اعتبار(معمولا دلار) از پیش پرداخت شده است را دریافت و استفاده نمایید.

انواع گیفت کارت

گیفت کارت ها انواع مختلفی دارند و گیفت کارت هر شرکت با نام همان کمپانی یا شرکت نام گذاری شده است. مثلا شرکت اپل گیفت کارت آیتونز را عرضه میکند که از این گیفت کارت برای خرید کتاب،موسیقی،نرم افزلر، بازی و. در فروشگاه بزرگ آیتونز استفاده میشود.

گیفت کارت اپل آیتونز

گیفت کارت آیتونز که با نام گیفت کارت اپل نیز شناخته مشود از معروف ترین نوع گیفت کارت در دنیای گوشی های تلفن همراه است که ساخت شرکت اپل می باشد و قابل استفاده بر روی دستگاههای ساخته شده توسط این شرکت است. با خرید گیفت کارت اپل و دسترسی به اپ استور میتوانید از تمامی امکانات پولی شرکت اپل استفاده نمایید.

گیفت کارت گوگل پلی

گیفت کارت گوگل پلی یکی دیگر از گیفت کارت های پرطرفداری است که مورد توجه دارندگان گوشی های اندروید قرار گرفته است. گیفت کارت گوگل پلی در واقع کارت هدیه شرکت گوگل است که از آن برای هدیه دادن به عزیزان یا استفاده شخصی برای خرید از فروشگاه گوگل پلی میتوانید استفاده کنید. با خرید گیفت کارت گوگل پلی امکان دسترسی به بازی ها و برنامه های غیر رایگان گوگل برای شما فراهم میشود.

گیفت کارت پلی استیشن

از دیگر گیفت کارت هایی که بسیار مورد توجه علاقمندان به بازی های کامپوتری و گیمرها قرار گرفته گیفت کارت پلی استیشن استگیفت کارت پلی‌استیشن Play Station یا گیفت کارت PSN  کارت هدیه‌ی کنسول سونی است. این محصول، برای گیمرها و علاقه مندان به پلی استیشن بسیار کاربردی است. با خرید گیفت کارت پلی استیشن PSN شما می توانید بازی های زیادی را در کنسول خود خریداری کرده و نگه داری کنید.

گیفت کارت استیم

یکی از گیفت کارت های پر طرفدار گیفت کارت استیم است که با نام گیفت کارت استیم والت نیز شناخته میشودکد های استیم  والت همان کدهایی هستند که می توانید به عنوان گیفت کارت استیم در حساب خود شارژ( Redeem) کنید و از اعتبار آن برای خرید بازی ها و هر آن چه که در شبکه استیم است، استفاده کنید.

با خرید گیفت کارت استیم والت امکان دسترسی مستقیم به هزاران بازی،خرید بازی با خرید گیفت کارت استیم، دریافت آپدیت بازی ها ،خرید خدمات درون بازی یا موارد اضافه بازی ها از steam workshop ،امکان عضویت در شبکه مجازی استیم  steam ،ارتباط با سایر گیمیرها و چت و گفت و گو در حین بازی و. برای شما به وجود می آید.

 

 

گیفت کارت ایکس باکس

با خرید گیفت کارت‌ ایکس باکس xbox می‌توانید آخرین بازی‌ها و سرگرمی‌ها را از فروشگاه ویندوز دریافت کنید. وقتی‌که گیفت کارت ایکس باکس را در حساب خود شارژ (Redeem) کردید می‌توانید از اعتباری که در حساب کاربری شما به وجود آمده برای خرید از فروشگاه ایکس باکس استفاده نمایید. همچنین با در اختیار داشتن گیفت کارت ایکس باکس میتوانید از فروشگاه مایکروسافت نیز خرید نمایید و بالعکس. زیرا پلتفرم دو فروشگاه مشترک است.

گیفت کارت آمازون

آمازون amazon یک شرکت تجارت الکترونیکی و بدون شک بزرگترین فروشگاه آنلاین جهان است که در سال ۱۹۹۴ در آمریکا تاسیس شد. آمازون بزرگترین فروشگاه آنلاین محصولات فیزیکی و مجازی در دنیا میباشد که البته در ایران به دلیل وجود تحریم امکان خرید محصولات فیزیکی وجود ندارد. آمازون  بسیار مورد توجه دانش آموزان و دانشجویان قرار دارد زیرا یک کتابخانه غنی از متنوع ترین کتاب های روز دنیا را دارد که استفاده از آن مستم داشتن گیفت کارت آمازون است. با خرید گیفت کارت امازون امکان خریدو دسترسی به محصولات متنوع این کمپانی بزرگ برای شما فراهم میشود.

گیفت کارت مایکروسافت

این گیفت کارت هم متعلق به شرکت مایکروسافت است که با داشتن آن میتوانید ازامکانات پولی فروشگاه مایکروسافت استفاده کنید. گیفت کارت مایکروسافت کارت هدیه این شرکت بزرگ است که در ابتدا برای مراسم و اشخاص مختلف ( هدیه روز تولد ، روز مادر ، خرید کد بازی ایکس باکس و خرید بازی هایی که با پلتفرم ویندوز کار می کنند.) گیفت کارت تولید می کرد. کمی بعد با ارائه گیفت کارت مایکروسافت در اعتبارات مختلف سعی کرد تا مانند دیگر رقبای خود سرویس های ویژه و غیر رایگان خود را با قیمت های مناسب در اختیار کاربران خود قرار دهد. با خرید گیفت کارت مایکروسافت می توان به امکاناتی نظیر خرید اپلیکیشن و نرم افزار از Windows Store، خرید از فروشگاه های معتبر MS Store، خرید و دانلود موسیقی از بانک اطلاعاتی ماکروسافت، استفاده از کد گیفت کارت مایکروسافت در کنسول های xbox به جای گیفت کارت ایکس باکس و. دست یافت.

خرید گیفت کارت

فروشگاه گیفت کارت سل ارائه دهنده انواع گیفت کارت اوریجینال با مناسبترین قیمت و تحویل کد به صورت آنی در خدمت هموطنان گرامی میباشد.با مراجعه به سایت Giftcardcell.com و انتخاب گیفت کارت مورد نظر خود نسبت به خرید آن اقدام نمایید. واحد  پشتیبانی فروشگاه در تمامی ساعات شبانه روز پاسخگوی شما عزیزان میباشد. در صورت بروز هرگونه مشکل از طریق تلگرام و واتساپ با ما در ارتباط  باشید. دقت داشته باشید که جهت حفظ امنیت کدهایی که به مشتریان تحویل داده میشود به هیچ عنوان تعویض نمیگردد.


قانون انتظار می گه:

منتظر هر چی باشی وارد زندگیت می شه. پس دائم با خودت تکرار کن "من امروز منتظر عالی ترین اتفاق ها هستم"

واقعا اگه بخوای بهش فکر کنی همینه. انرژی منفی واقعا تاثیر خیلی زیادی روی زندگی ما می ذاره. وقتی حالم بد بود کاملا متوجه می شدم که خودم باعث این حال بد هستم. فکر های بد می کردم، تصورات اشتباه، مرور خاطراتی که گذشته و خودم باعث ناراحتی خودم می شدم. دلم نمی خواست از اون غم جدا بشم. انگار دوست داشتم خودم رو وادار به فکر کردن بکنم. دوست نداشتم دست ازش بکشم. چرا واقعا گاهی ما از عذاب دادن خودمون لذت می بریم؟ این اصلا خوب نیست. انسان ها در درجه ی اول باید خودشون رو دوست داشته باشن. یه کسی که از زندگی تو رفته باید واقعا به جایی برسی که رهاش کنی. نه فکر برگشتش رو بکنی نه فکر ندیدنش. اصلا فکرش رو نکن. به خودت فکر کن. به این که اگر بهت بگن امروز آخرین روز زندگیته چطور می خوای بگذرونیش. رفته ها رو باید به دست باد سپرد. کسی که باید بره می ره و کسی که موندنی تر از هر کسی باشه بالاخره سر و کله اش پیدا می شه و می مونه. و نباید انتظار کشید. نباید منتظر دوست داشتن کسی موند. درست وقتی که یاد بگیری خودت رو بیشتر از هر کسی دوست داشته باشی اون موقع ست که اتفاق های خوب واست می افته. این قانون طبیعته. همه ی کسایی که با اعتماد به نفس خودشون رو دوست دارن و واسه ی خودشون ارزش قائل هستن مورد توجه افراد بیشتری قرار می گیرن و همین طور احترام بیشتری هم دریافت می کنن.

به عنوان مثال وقتی کسی ببینه تو صبح تا شب پیگیرش هستی و مدام خودت رو بهش یاداور می شی دست ازت می کشه. چون دیگه ترسی واسه از دست دادنت نداره. باید همیشه جوری باشی که همه فکر کنن اگر محتاطانه باهات رفتار نکنن از دستت می دن و همیشه ترس از دست دادنت رو داشته باشن. پس اولین گام برای خوب بودن در برابر چشم های همه دوست داشتن خودته. خودت رو که دوست داشته باشی می تونی زندگی که لایقش هستی رو بسازی.

همه ی ما مسافر هستیم. اومدیم به این سفر. توی این سفر باید فقط به فکر خوبی خودمون باشیم. پس دست از دوست داشتن های اشتباه باید برداشت و عاشقانه به خودمون عشق بورزیم. خودت رو بغل کن و معذرت بخواه از تمام دوست نداشتن هات. تو دوست داشتنی ترین فرد زندگی خودت هستی.

من خودم رو دوست دارم. شما چطور؟


این که تصمیم بگیری یک باره همه چیز رو عوض کنی واقعا سخته. این که بخوای فکر کنی واقعا دیگه شاید هیچ وقت توی زندگیت وجود نداشته باشه. خب این هم سخته. به نظرم فکر کردن بهش می تونه تا روز ها حالت رو بد کنه و همه اش یه دلیل داره. ما از ترس هامون می ترسیم.

وقتی داریش حاضری هر کاری بکنی که از دستش ندی، در واقع همیشه یه ترسی توی دلت هست که اگه بره واقعا زندگی واسم بی معنا می شه، و وقتی هم از دستش می دی ترس از این رو داری که نکنه دیگه هیچ وقت برنگرده. و چیزی که حال ما رو بد می کنه ترسه. شاید اگه هیچ وقت برنگرده اون قدر ها هم که ما می ترسیم حالمون بد نشه. باید یاد گرفت که ترس ها رو کنار بذاریم. گفتش صد در صد خیلی راحت تر از عمل کردن بهشه ولی. باید از یه جایی به بعد کسایی رو که می دونی حالت رو بد می کنن بذاری کنار. 

همیشه شنیدیم هممون که آدم از عشق نمی میره ولی یه چیزی هست. شاید از عشق کسی نمیره ولی یه افسوسی تا همیشه به جا می مونه، نمی گم دوست داشتن. می گم افسوس. شاید دیگه احساس دوست داشتن به طرف مقابلت نداشته باشی ولی اون افسوس تا همیشه کنارت می مونه. این که اگر می موند چی می شد، اگر جدا نمی شدیم چقدر خوب بودم، اگر دوستم داشت، اگر تنهام نمی ذاشت، اگر و هزار تا اگر دیگه که همه اش نشون از اون افسوسه. ولی تهش همه چیز توی این دنیا گذریه. شاید زمان ببره، شاید حالت واقعا بد باشه، شاید دل تنگ باشی، شاید حتی با فکر کردن بهش هم دلت بخواد گریه کنی ولی هیچ چیز توی این دنیا موندنی نیست و اگر نظر من رو بخوای حیفه که روز های جوونیت رو به دلتنگی بگذرونی.


خوب زندگی کردن واقعا سخته. به نظرم کسایی که قدر زندگیشون رو می دونن واقعا کم هستن. 

وقتی دچار یه مشکل یا درد می شیم یادمون می افته که چرا قدر روز هایی که سالم بودیم یا مشکلی نداشتیم رو ندونستیم و این ذات آدم هاست.

ما همیشه سعی می کنیم غر بزنیم و ایراد بگیریم. حتی اگر مشکلی هم نداشته باشیم به راحتی می تونیم مشکل تراشی کنیم و حال دل خودمون رو خراب کنیم. 

دلم می خواد واقعا قدر روز های جوونیم رو بدونیم. دلم نمی خواد وقتی پیر شدم بگم دیدی چطور عمرم رو هدر دادم؟ چطور از روز هام استفاده نکردم؟

ولی مسئله این جاست که واقعا می خوایم حالمون خوب باشه؟ اگر فردا رو نداشته باشیم چی؟ امروز چقدر برای خوب بودن حال خودمون تلاش کردیم؟

آیا قدر زندگی که داریم رو می دونیم؟ 

به شخصه من آدمی هستم که مشکلات احساسی خیلی روی روند زندگیم تاثیر می ذاره و زندگیم رو به هم میریزه. و این به خاطر کوتاهی خودم در حقه خودمه. من نباید اجازه بدم که دیگران بتونن حال دلم رو بد کنن. چون وقتی حال دلت بد باشه هیچ چیز قشنگی توی زندگیت نیست. و متوجه هیچ چیز نمی شی. من باید به جایی برسم که کسی نتونه من رو ناراحت کنه. باید یاد بگیرم که خودم رو تا آخر سفر زندگی نیاز دارم و اگر بخوام روز هام رو با غم از دست دادن کسی بگذرونم یا ناراحت از نبودنش باشم دارم به خودم ظلم می کنم. اون که رفته، اون که زندگی خودش رو داره. اون به من بدی کرد. چرا من هم به خودم بدی کنم؟ مگه این منِ بیچاره چقدر طاقت بدی دیدن داره؟ وقتی خودم دارم خودم رو اذیت می کنم یعنی من رو لایق کوچیک بودن و آزار دیدن می دونم. خب مسلما بقیه همه همین طوری باهام رفتار می کنن. 

واقعا چطور می شه تمام و کمال خودت رو دوست داشته باشی و بیشتر از هر کسی به فکر خودت باشی؟ منظورِ من خودخواهی کردن نیست. منظور من احترام گذاشتن به خوده. این که وقتی کسی داره با تو بد رفتاری می کنه و می دونی که داره به روح و روانت آسیب می زنه تو تصمیم بگیری که دیگه اون نباشه. منتظر نباشی اون کنار بزنتت. یا وقتی نیستش دلت به حال خودت بسوزه و خودت رو آزار ندی.

رسیدن به جایی که می گم کار آسونی نیست. 

ولی می شه کم کم به اون نقطه ی آرامش رسید. کافیه شروع کنی به دیدن خودت. همون طوری که عاشق دیگرانی عاشق خودت باشی.


به یه جایی می رسی که باید خودت رو رها کنی. از چیزی که مثل یه زنجیر دور قلبت پیجیده و بهت اجازه ی درست تصمیم گرفتن و درست زندگی کردن رو نمی ده. خیلی سخته رها شدن. باید از تمام دلبستگی هات بگذری. از تمام خاطرات خوبی که داشتی، از تمام دلتنگی هات، به این فکر کنی که دقیقا از همین جا به بعد همه چیز تموم میشه. این که نخوای سراغی ازش بگیری، این که دیگه تا ابد دنبالش نباشی که کجاست و چی کار می کنه، شاید یه روزی دیگه واست مهم نباشه ولی الان وقته اونه که رها کنی، باید هم کسی که ازارت داده رو رها کنی و هم خودت رو، از خودت دلخور و ناراحت نباشی که چرا مثلا اون حرف رو بهش زدم و چرا فلان کار رو کردم. تو بهترین خودت رو بهش نشون دادی، به عنوان یک انسان دوست داشتی که بهش محبت کنی و دوستش داشته باشی و همین طور توقع دوست داشته شدن رو هم داشتی ولی. وقتی کسی نمی تونه اون احساس رو بهت متقابلا برگردونه تمام حس بدش برای خودت می مونه، فکر می کنی تو کم گذاشتی، یا تو برای اون کم بودی، یا مشکل از تو بوده، و هر چی این احساس رو توی خودت نگه داری به درجات بدتری می رسی، حس تحقیر شدن، حس کم دیده شدن، حس کنار زده شدن، حس این که کسی نیست که دوستت داشته باشه، ترس از تنهایی، ترس از این که دیگه هیچ وقت نبینیش یا خبری ازش نشه و واقعا این ترس ها جوری به زمین می زنتت که بلند شدن دوباره ات خیلی سخت تر از این حرف هاست. 

و من می گم قبل از این که ترس ها به جنون برسوننت رها کن؛ هم اون رو و هم خودت رو، نخواه که دنبالش بری، بخواه که همین جا تموم بشه، منتظر نباش یه روزی برگرده و پشیمونیش رو ببینی، انتظار خودش یه نوع دلبستگی وحشتناکه. نخواه که بگی من می خوام بهترین خودم باشم تا یه روزی برگرده و بگه چه اشتباهی کردم این آدم رو کنار گذاشتم، سعی کن بهترین خودت باشی برای خودت، جوری باش که اول خودت به خودت افتخار کنی، برای خودت خوب باش، نه این که بخواه خودت رو به کس دیگه ایی ثابت کنی. 

رها کردن سخت ترین قسمت داستانِ. در واقع آخرین مرحله ی یه دوست داشتنِ اشتباهه، و سخت ترینش. وقتی تصمیم می گیری رها کنی یعنی دیگه هیچ امیدی نداری، یعنی به آخر خط رسیدی و می دونی از این جا به بعد دیگه هر اتفاقی بیفته واست فقط درد رو به همراه داره. و وقتی می خوای رها کنی باید با این قضیه کنار بیای که دیگه نه منتظرش باشی، نه بخوای ازش خبر بگیری، نه امید به برگشتش داشته باشی. و این جاست که ترس به سراغ ما میاد. ولی باید ترس رو هم رد کرد. وقتی تصمیم بگیری و رها کنی می فهمی که باید خودت رو دوست داشته باشی. شروع می کنی که دوست داشتن خودت و انجام کار هایی که حالت رو خوب می کنه و می شی نفر اول زندگیت، ارزش ها و هدف های گذشته ات دوباره بر می گردن و دوباره سرِ پا می شی و یک دفعه چشم باز می کنی و می بینی حتی اگه برگرده هم دیگه واست مهم نیست!

رها کردن کسی که دوستش داری و اون تو رو دوست نداره خیلی سخته، چون هم پر از عشق و دوست داشتن هستی هم پر از خشم و نفرت. ولی همیشه گفتم باز هم می گم زندگی یه سفره، سعی کن هر روزت بهترین روزت باشه. سعی کن خودت رو بیشتر از هر آدمی دوست داشته باشی، سعی کن خودت رو اذیت نکنی. آزار دادن روح و روان خودت باعث میشه همیشه حس کنی بی ارزشی و این انرژِی منفی تا ابد توی وجودت می مونه و باعث می شه که همیشه به این قضیه انرژِی بدی و واقعا هم همین اتفاق هر روز و هر روز واست بیفته.

پس دوست من اگر دلبستگی داری که می دونی وقتشه رهاش کنی رهاش کن و دوباره زندگی رو از سر بگیر.


جدا از این که باید کسی که رفته رو رها کنی و ازش بگذری و خودت رو دوست داشته باشی بعضی وقت ها یه حسی به سراغت میاد که هیچ راه حلی واسش نیست. فقط باید زانوی غم بغل بگیری و بذاری زمانت بگذره. و اون حس رو بهش میگن دلتنگی. یه حسیه که واقعا هیچ کاری نمی شه واسش کرد. یعنی هر چقدر هم سعی کنی همه چیز رو فراموش کنی و ازش بگذری و خوب زندگی کنی یه دفعه یه جا بد جوری گرفتارت می کنه. و هیچ درمانی واسه دلتنگی نیست. 

و دلتنگی با خودش یه عالمه حس های بد دیگه به همراه میاره که می تونه به طور کلی نابودت کنه ولی دلتنگی رو نمی شه از بین برد. دلتنگی تقاص دل سپردن اشتباهه. هر جایی هم که باشی، هر چقدر هم که به دور دست ها فرار کنی توی یه چشم به هم زدن پیدات می کنه و به دامش می افتی و من می خوام بگم که در مواقع دلتنگی. واقعا هیچ کاری نمی شه کرد. مجبوری فقط اون لحظه ها رو بگذرونی و امید داشته باشی که بالاخره این دلتنگی ها هم پر بکشن و برن. 

و واقعا بیرحمیه اون قدر به کسی احساس بدی و بری. و وقتی حتی نمی دونه کجایی دلتنگت بشه و هیچ حسی دردناک تر از دلتنگی نیست و دلتنگ کردن کسی که ولش کردی تاوان سختی به همراه داره، زمین می چرخه و می چرخه و یه روزی یه جایی یا دلتنگ خودش می شی یا دلتنگ یکی شبیه به اون و در اون لحظه واقعا به یاد میاری. به یاد میاری که به خاطر چه کسی الان این احساس رو داری. دقیقا همون کسی که این حس  رو به خودش داده بودی. و بترس از اون روز دلتنگی که وقتی تو رو گرفتار کنه خیلی بیشتر از اونی که رهاش کردی درش فرو می ری.

هیچ کس رو دلتنگ خودت نکن.


همین طوری که یاد بگیری با این قضیه کنار بیای که رفتنگان رو باید به رفتگان سپرد روز به روز می تونی شاهد بازگشت انرژی مثبت به زندگیت باشی. 

و بعد از چند روز کاملا متوجه می شی که انرژی مثبت چطور می تونه حالت رو خوب کنه. دیگه خودت رو وابسته و نیازمند یه احساس مرده نمی دونی. یاد می گیری که مثل قبل آزاد باشی و آزادانه فکر کنی و واسه زندگیت تصمیم بگیری. دقیقا حس و حالش مثل وقتی می مونه که زندانی بودی و حالا آزاد شدی. شاید اولش سردرگم باشی و ندونی باید چیکار کنی. برنامه ایی واسه روز های آینده ات نداشته باشی ولی یه کمی به خودت استراحت بده و با ذهن باز به سراغ آینده برو. به راحتی متوجه می شی که چقدر هیجان و هدف به زندگیت بر می گرده. یادت میاد قبل از این رابطه علاقه مندی هات چی بودت و دوباره به سراغشون می ری. یاد می گیری که خودت رو دوست داشته باشی و واسه خودت وقت بذاری. ورزش کنی، تفریح کنی و زندگی رو با چشم مثبت اندیش و مثبت نگر ببینی. دیگه اون حس بد که همیشه و همه جا باهات بوده رو از دست می دی و حالا سعی می کنی که حس های خوب و مثبت رو جمع کنی و نگهشون داری. 

شاید یادش بیفتی ولی این رو بدون که فقط ده ثانیه فرصت داری که به اون فکر کنی. برای ده ثانیه به خودت اجازه بده که برای عشق از دست رفته ات عذاداری کنی ولی بیشتر از ده ثانیه نه. بیشتر از ده ثانیه اثار مخربش دوباره بر می گرده و حال و هوات رو به هم می ریزه. مغز انسان ها قدرت عجیبی داره و اگه بتونیم این قدرت و نیرو رو درک کنیم متوجه می شیم که چقدر می تونیم خوب زندگی کنیم و در واقع این خود ما هستیم که زندگیمون رو می سازیم. نفرت و انتقام و ترس و انرژی های منفی رو کنار بذارین و سعی کنید فقط به چیز هایی فکر کنید که مثبت هستن و حالتون رو خوب می کنن. ذهن انسان ها این قدر قویه که اگر یه چیزی رو واقعا ازش بخواین و باور کنید که به اون خواسته می رسید شک نکنید که در کمترین زمان برای شما مهیا میشه. حالا فکر کنید اگر این انرژی رو بخواین صرف افکار منفی بکنید چقدر می تونه ترسناک باشه. پس فقط به اندازه ی ده ثانیه اجازه ی عذاداری برای اون عشق اشتباه رو دارین و بعدش تمام. دوباره به انرژی مثبت برگردین و واقعا توی چند روز کوتاه هم می تونید متوجه حال خوب خودتون بشید.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها